شهيد احمدمنتظري همانطوركه تمامي عزيزان اطلاع دارند يكي از بسيجيان مخلص بودكه عاقبت به مقصوردخودرسيد وسبكبار به سوي معبودپرواز كرد.
شهيدمنتظري عادت داشت هروقت مي خواست به شناسايي برود آيه الکرسي بخواندودرروزهاي جمعه مقيدبود غسل جمعه بجاي آورد(درروايت آمده هرکس 40جمعه غسل جمعه کند بدنش بعدازمرگ نيزدسالم مي ماند)شهيد منتظري ازآندسته ازبسيجياني بود كه به اجبار پاسدار وظيفه شد (زيرادستورالعملي آمد كه بسيجيان بايستي تكليف خدمت خودرا مشخص كنندوالا حق حضور بعنوان بسيجي را ندارند) ودرزماني كه به فيض شهادت رسيد خدمت وي به اتمام رسيده بود واين درحالي بودكه درآخرين شناسائي بوسيله بشكه فوگاز پشت گردن وي بشدت سوخته بود ولي عليرغم اصرارمسئولين مبني براينكه جهت درمان به پشت جبهه برودايشان حاضر نشد ماندتادرعمليات كربلاي 4 به آرزوي خويش رسيد،صبح عمليات من به همراه تعدادي از بچه هاي ديگربراي انتقال شهدا ومجروحين به سمت خط حركت كرديم وبعدازانتقال تعدادي از آنها پيكر پاك شهيدمنتظري درجلوي كمين در حاليكه كاملاسالم بودرا پيدا كرديم وهرچه دقت كرديم نتوانستيم جاي زخم را پيداكنيم به ناچار وقتي زيپ لباس غواصي وي را بازكردم ديدم فقط يك زخم بسياركوچك كه به اندازه يك پونس بودبرروي شكم آن عزيز نمايان است وبدن كاملاسالم است به ناگاه ياد غسل هاي جمعه وروايت ذكرشده افتادم زيرا دشمن درمنطقه عمليات كربلاي 4 به قدري آتشباري كرد كه تمام پوشش هاي ني ازبين رفت وكمتر بدن عزيزي را مي ديدي كه سالم باشد.
بعدازشهادت آقاي سلطان محمدي ما ازبچه هاي گردانروح اله نحوه ي شهادت اورا سوال كرديم كه آنها گفتند آقا سلطان فردي بسيارشجاع ودلير بود، درشب عمليات هنگام شكستن خط دشمن زماني كه بچه ها بعلت آتشباري شديد دشمن زمين گير شده بودند آقاسلطان بدون هيچ ترسي به حالت ايستاده شروع كردبا بچه ها صحبت كردند وبا دست دشمن را نشان مي دادومي گفت بچه ها برويدواين مزدوران را بكشيد آنقدرآرامش داشت كه گويي درجاي بسيار امني نشسته وشعارمي دهدوهمين آرامش وشجاعت اوبودكه باعث گرديدخط دشمن دركمترين زمان شكسته شود ولي فرداي آنروز زماني كه قرارشد مقداري عقب نشيني تاكتيكي انجام دهيم آقا سلطان آخرين نفر بودكه برمي گشت وبه همين علت ازسوي دشمن مورداثابت گلوله قرارگرفت وبه شهادت نائل آمد(روحش شاد) .