[ و چون از صفین باز مى‏گشت ، به گورستان برون کوفه نگریست و فرمود : ] اى آرمیدگان خانه‏هاى هراسناک ، و محلتهاى تهى و گورهاى تاریک ، و اى غنودگان در خاک اى بى کسان ، اى تنها خفتگان اى وحشت زدگان شما پیش از ما رفتید و ما بى شماییم و به شما رسندگان . امّا خانه‏ها ، در آنها آرمیدند ، امّا زنان ، به زنى‏شان گزیدند . امّا مالها ، بخش گردیدند . خبر ما جز این نیست ، خبرى که نزد شماست چیست ؟ [ سپس به یاران خود نگریست و فرمود : ] اگر آنان را رخصت مى‏دادند که سخن گویند شما را خبر مى‏دادند که بهترین توشه‏ها پرهیزگارى است . [نهج البلاغه]
خاکزیر خاطرات
 
چهارشنبه 89 دی 15 , ساعت 3:17 عصر

مسجد تیپ در فاو سخنرانی برگزار می‌کرد. بعد از مراسم، یکی از بسیجیان بلند شد و ظرف آب را برداشت و افتاد وسط جمعیت برای سقایی! می‌گفت: «هرکه تشنه است، بگوید یاحسین (ع)» عجیب بود، در آن گرما و ازدحام نیرو که جای سوزن انداختن نبود، حتی یک نفر آب نخواست. می‌شد تشنه نباشند؟

 

غیرممکن بود. من از همه جا بی‌خبر بلند شدم، گفتم یاحسین (ع). بعد بسیجی برگشت پشت سرش و گفت: «کی بود گفت یا حسین (ع)؟» دستم را بلند کردم و گفتم: «من بودم اخوی». گفت بلند شو بیا. بلند شو. این لیوان و این هم پارچ، امام حسین (ع) شاگرد تنبل نمی‌خواهد.....؟!»

 

 

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ